منوی اصلی


نویسندگان


لینک دوستان

جوک

توپ وباحال

خرید اینترنتی

بازرگانی سینا

________ღ❀✿Hot LOVE✿❀ღ________

من یه سوال دارم؟؟

اهنگران

علی معصومی

دلنوشته

سعید

وبلاگ استادجاهدی

جی پی اس موتور

جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی وعقایدمن و آدرس zandegiman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 201
بازدید کل : 2072
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1



فال حافظ

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

من اینجام گوش میکنم


لوگوی دوستان



شنبه 30 شهريور 1392

بیا یه قولی به هم بدیم اگه بابامون یه شغلی داره که زیادم شیک نیست یاکارمهمی نیست اگه مثل بعضی باباهادکتر ومهندس نیست ولی رزق حلال درمیاره.نامردی نکنیم وقتی ازمون پرسیدن شغل بابات چیه یه جوری محکم جواب بدیم که اون ادم حتی لحضه ای توی ذهنش فکرنکنه ازشغل بابامون خجالت میکشیم.قول مردونه؟



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:23



پنج شنبه 28 شهريور 1392

فکرمیکردم اشک هام لرزش دستام میتونه همه چیز روتوضیح بده .اشتباه میکردم.دستام خستست میخوام  همه چیز رو رهاکنم .میخوام تمومش کنم وازاینجابرم ولی ساده نیست همه چیز رو رها کردن.ساده نیست ساده بگذرم.



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 20:29



چهار شنبه 27 شهريور 1392

من زندگی راتاانتها زندگی میکنم.تااخرین لحضه ای که به من داده شود.زیرا این تنهافرصتی است که تنها خودم میتوانم از خودم دریغ کنم.



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:40



بزرگ ترین حسرت این روزهای من

یک شنبه 24 شهريور 1392

درست زمانی که داشتم به نداشته هایت فکر میکردم فرصت داشتنت را ازدست دادم واین بزرگ ترین حسرت این روزهای من است.



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:11



شنبه 23 شهريور 1392

گاهی وقتی دلتنگ میشم حتی عکس هات هم ارومم نمیکنه

گاهی شک میکنم که حتی هیچوقت وجود داشتی؟

میترسم لحضه های خودم روفدای هیچ کرده باشم

هیچ که نبودی اما اینجا هم نبودی.



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:10



سخنان شریعتی

پنج شنبه 21 شهريور 1392

*انها که رفتند کارحسینی کردندوانهاکه ماندندبایدکارزینبی کنندوگرنه یزیدند.

*در روزگار جهل شعورخودجرم است.

*استوارماندن و زیرهرباری نرفتن دین من است.

*اگرقادرنیستی خودرا بالاببری همانندسیب باش تاباافتادنت کسی رابالاببری.

*انان که می فهمند عذاب می کشند وانان که نمی فهمندعذاب می دهند.

*چه رنج است لذت هارا تنهابردن وچه زشت است زیبایی هاراتنهادیدن وچه بدبختی ازاردهنده ایست تنهاخوشبخت بودن.دربهشت تنهابودن سخت تر از کویر است.

*سکوت عجب فریاد رسايی است انجاکه حنجره ای برای فریاد نمی ماند.

*حسین بیشتراز اب تشنه ی لبیک بود ولی افسوس که به جای افکارش زخم های تنش را نشانمان دادند وبزرگ ترین درد اورا بی ابی معرفی کردند.

*دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است.

*ذات خویش رامی جویم ونمیابم من زاده ی اویم اوکجاست؟

*هرکس به چیزی تبدیل میشودکه به ان عشق می ورزد..اگرسنگ را دوست داشته باشدسنگ میشود.اگرهدفی رادوست داشته باشدبه ان هدف تبدیل میشود.اگربه فردی عشق بورزدان فردمی شود.اگربه خداعشق بورزدخدایی می شود.اینک انتخاب باخودشماست.

*دردردهادوست راخبرنکردن خودیک عشق ورزیدن است تقیه ی دردزیباترین نمایش ایمان است.

وقتی نمی توانی فریادبزنی ناله نکن خاموش باش قرن ها نالیدن به کجا انجامید.

*انسان خداگونه ای درتبعیداست 



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 20:6



دو نکته که بایددرموردعالم هستی بدانی

پنج شنبه 21 شهريور 1392

اولین چیزی که باید درمورد عالم هستی درک کنی این است که هیچ شرایطی نه خوب است نه بد شرایط فقط وجود دارند بنابراین سعی نکن قضاوت های ارزشی بکن.

دومین چیزی که باید بدانی این است که همه ی شرایط موقتی هستند هیچ چیزساکن باقی نمی مانداینکه هرچیزی به چه سمتی تغییرکند به توبستگی دارد. 



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:19



این رو از یه کتاب خوندم بدبه دلم نشست.

چهار شنبه 20 شهريور 1392

همه ی افراد ازنظرخداوند خاص هستند وهمه ی لحضات طلایی هیچ فردی وهیچ لحضه ای خاص تراز دیگری نیست.



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 22:13



عشق های ناب

چهار شنبه 20 شهريور 1392



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:14



بزن زنگو

سه شنبه 19 شهريور 1392

به سلامتی اون پسری که:

ده سالش بود باباش زدتوگوشش هیچی نگفت

بیست سالش شدزد تو گوشش هیچی نگفت

سی سالش شدزد توگوشش زد زیرگریه

باباش گفت چراگریه میکنی

گفت اخه اون وقتا دستت نمیلرزید.

>یاعلی<



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:36



فقط دلم گرفته

دو شنبه 18 شهريور 1392

تاحالا شده بدجور دلت بگیره انگار دیگه واسه ی خدا مهم نیستی.تاحالا ازخداچیزی روخواستیدکه بلند پروازی اومده باشه.یه چیزی که مهم نیست چقدر بخوایش وقتی نخوادکه بشه خوب نمیشه.انگار اون معجزه ای که منتظری رخ بده تازندگیت رو زیر رو کنه قرارنیست هیچوقت اتفاق بیفته.دلم گرفته چون خیلی وقت که اتفاقی نیفتاده چون خیلی وقت منتظرم اتفاقی بیفته.فکر میکردم مسیر درستی رو میرم ولی حالا فکر میکنم هدف رو اشتباه گرفتم .من ترسیدم میگن ترس از جهل میاد وقتی نمیدونی چه اتفاقی قراربیفته میترسی مثل وقتی از تاریکی میترسی تو میترسی چون نمیدونی چی توی اون تاریکی انتظار تو رو میکشه.الان حس ادمی رو دارم که بین زمین واسمون به یه تیکه ی چوب اویزون هم منتظر که نجات پیدا کنه هم این احتمال رو رد نمیکنه که ممکنه پرت شه وتمام.کاش فهمیدن حکمت خدا ساده بود .یاعلی  



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:23



قیمت ارامش

شنبه 16 شهريور 1392

هرچیزی توی این دنیا یه قیمتی داره نه؟ارامش چند؟میشه خرید؟نه دقیقا اما تقریبا اره میشه.شایدخودارامش رو نشه ولی مهیاشدن اسبابش رو مطمعنامیشه اون که میگه نمیشه بنظرم یایه بچه پولداره که هنوز نمیدونه لنگ پول کرایه خونه بودن یعنی چی یااصلا روی این کره ی دیگه زندگی میکنه حالش وب نیست.درموردارامش یه معادله وفرمول ساده وکلی وجودداره نیاز هات رو پیداکن به اون هاپاسخ بده. ولی سخت وپیچیده میشه وقتی میفهمی چیزهایی که به اون نیاز داری اسون به دست نمیان تازه اگه این نکته رو درنطرنگیریم که هرچه بزرگ ترمیشیم نیازهامو پیچیده تر وبیشتر میشن بعضی وقت هاهم هست که میفهمیم جواب یه سری ازنیازهامون رو اشتباه دادیم.اینجوری که بهش نگاه میکنی خیلی ترسناک میشه.من فکرمیکنم ادم هابیشتر ازهرچیزی بیشتر دنبال ارامش هستن هرچیزی که فکرش رو میکنیم پول خانواده رفیق حتی دنبال خدامیگردیم چون دنبال ارامش میگردیم اینطورنیست؟ولی یه وقت فراموش میکنیم نمیدونم شایدم حواسمون پرت میشه از هدف که از جاده ی اصلی منحرف میشیم میزنیم جاده خاکی منظورم همون موقعیه که یادمون میره هدف ارامش بود نه پول قرار نیست توی این جاده سبقت بگیری یاکسی روله کنی حتی شایدتهش ارامش واقعی توی این دنیاپیدانکنی.میگن موقع مرگ مهم نیست کجای جاده باشی مهم این که توی جاده ی درست باشی.یاعلی     

 



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:43



تنهایی

دو شنبه 11 شهريور 1392

لازم نیست تنهازندگی کنی تاتنهاباشی لازم نیست دوستی نداشته باشی تاتنهاباشی لازم نیست از محبت بی بهره باشی تاتنهاباشی فقط کافیه گوشی نداشته باشی تا تو رو تابشنوه چشمی تاتو رو ببینه واغوشی تا تو رو در بر بگیره.وقتی همه هستند ولی انگارهیچ کس نیست تنهایی.

ولی تنهایی همش بدنیست. که ادم سکوت رو از تنهایی داره که خلوت رو از تنهایی داره که خلوت نیاز برای کشت معرفت که ادم باخلوت که به خود شناسی میرسه وخود شناسیه که ادم رو به خدا شناسی میرسونه چرا که توی وجود همه ی ماقسمت از روح خداست .میخوام بگم اگرنور روپیداکنی به منبع میرسی.میگن فاصله ای که ماباخودمون داریم همون فاصله ای است که باخدا داریم بزاریم تنهایی هامون فاصلمون رو تاخدا کم کنه.دوستتون دارم.یاعلی.



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:15



اینجا بدون هیچ کس

دو شنبه 11 شهريور 1392



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:6



این یکی ازنقاشی هایم من اموزش ندیدم برای همین نظر شما کارم رو بهر میکنه البته اگرقابل بدونید

شنبه 9 شهريور 1392



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 19:53



دوست داشتن بهتر از عشق

شنبه 9 شهريور 1392

کی میگه دوست داشتن بهتر از عشق کمتر.من فکر میکنم دوست داشتن همون عشق اگاهانست .عشق ناگهانی اتفاق میفته خبر نمیکنه هشدار نمیده فقط توی یه لحضه میفته توی دلت مثل یه جرغه توی مغز وتو رو درگیر میکنه واسه ی همین که میگن عشق دلیل نمیخواد.یا فقط با دل سر وکار داره و باعقل جور در نمیاد.من شدیدا اعتقاد دارم عشق چیزی نیست که بری دنبالش و پیداش کنی بلکه باید منتظر بمونی که اون تورو پیدا کنه باید در زمان مناسب ودر مکان مناسب باشید تا اتفاق بیفته این نوع از عشق که با عقل سر و کار نداره عشق کور برای این که توی این عشق احساس خوبی داشته باشین باید برای همیشه چشم هاتون روی بدی هاش ببندید که فکر میکنم به مرور زمان این کار غیر ممکن بنظر میرسه .اما عشق اگاهانه که به ادم بصیرت میده عشقی که شما سر تا پای عشقتون رو یه نگاه میندازین واون رو با تمام ضعف ها و زیبایی هاش دوست دارین لپ کلام عشق اگر از در عقل وارد شد و به دل خونه ی خودش رسید اونوقت که به ادم بصیرت میده وهمیشه جاودان میمونه چراچون از همه ی جهات بررسی وپذیرفته شده ولی اگر از در دل وارد شد اول وابستگی به وجود میاره ویه رو زی راهش رو سمت عقل میکشه اونوقت چشم ها باز میشه ضعف ها دیده میشه و اگر نتونی ضعف هارو قبول کنی عشقت از همون در عقل خارج میشه.شریعتی میگه عشق در دریا غرق شدن است ودوست داشتن در دریا شناکردن عشق بینایی رامیگیرد و دوست داشتن میدهد.یاعلی



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 12:15



جمعه 8 شهريور 1392

سلام فولاد باخت یادتون گفتم سر استانم خیلی غیرتیم فولاد روهم به لیست چیز هایی که من رو غیرتی میکنه اضافه کنید .ن امشب خیلی خیلی خیلی غصه دارم اخه اصلا انتضار نداشتم ببازه فکر میکردم ته تهش مساوی کنه ولی بانهایت تاسف وتاثر باخت تیم محبوبم رو اعلام میکنم. ولی اشکال نداره فولاد هنوز صدر جدول اگر چه شاید فقط تا فردا.اخه چرا



نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 21:53



یه گپ وگفت کوچیک باخدا

پنج شنبه 7 شهريور 1392

خدایا مرا وسیله ای برای صلح و ارامش قرار ده.بگذارهرجا تنفر است بذر عشق بکارم.هرجاازردگی است ببخشایم هرجا شک است ایمان هرجا یاس است امید هرجا تاریکی است روشنایی وهرجا غم جاری است شادی نثار کنم.الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی همدردی کنم.پیش از انکه مرابفهمند دیگران را درک کنم.پیش از انکه دوستم بدارند دوست بدارم.زیرا درعطا کردن است که می ستانیم ودر بخشیدن است که بخشیده میشویم ودر مردن است که حیات ابدی می یابیم‏(‏فرانسیس اسیسی‏)‏

نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 20:46



عفت

یک شنبه 2 شهريور 1392

شما وجود عفت رو چطور توی وجود یک نفر تشخیص میدید مثلا برای یه خانم چادر زدن یا نزدن دلیل داشتن یا نداشتن عفت .حجاب عالیه ها مسئله اصلا الان سر حجاب نیست سر سنگ محکیه که عفت با اون سنجیده میشه و این از نظر من اشتباه سنجیده میشه .من میگم حجاب لزوما عفت رو باخودش نمیاره .حجاب محافظ عفت ولی ایجاد کننده ی اون نیست .کی عفت داره‏?‏کسی که خودش رو روحش رو خیلی با ارزش میدونه سرش قمار نمیکنه به هر کسی اجازه نمیده تا اون رو تست کنه تا شاید به دردش بخوره به عنوان انسان نباید انقدر برای دیگران دست یافتنی بنظر برسیم که هرکسی به خودش اجازه بده برای گذران وقت باشیم یا اصلا کسی به خودش زحمت نده مارو کشف کنه یا بشناسه .یکم دست نیافتنی بودن ادم رو جذاب میکنه موافق نیستید‏?‏ خواهش میکنم با خودمون تمرین کنیم از روی ظاهرکسی درموردش قضاوت نکنیم ظاهر ادم ها منعکس کننده ی تمام چیزی که هستند نیست.بامرام.راجب پسر ها فکرنمیکنم چیز زیادی باشه که عفتشون رو تحدید کنه.حتی اگه تحدید کنه چند نفر ممکنه برگردند و چپ چپ نگاش کنند نمیدونم شایدم اینطور نباشه اخه میدونید درک زیادی از دنیای مردونه ندارم ولی برای دخترا ارتباط بین عفت وابرو یه خط کوتاه و مستقیم هر چیزی که عفتشون رو تحدید کنه مستقیما قلب ابروشون رو هدف گرفته ابروی یه دختر اول واخر و وسط زندگیشونه حواسمون باشه اگه نمیتونیم به کسی کمک کنیم لااقل لگدمالش نکنیم .یاعلی

نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 23:17



خدای بچگی من

شنبه 1 شهريور 1392

مابارهاوبارها گذشتمون رو بدون هیچ هدفی وگاهی فقط باهدف سرزنش کردن خودمون زیرورو میکنیم ولی من اینبار میخوام تولد باور قدرتی به اسم خدارو توی بچگیم پیداکنم .در این کنکاش جالب توی ذهنم و درجواب این که خدا از کجاشروع شد.بایدبگم پنج سالم که بودذهنم درگیر این شد که مفهوم مرگ رو بفهمم.برای خاتمه دادن به این موضوع توی ذهنم فقط نیاز داشتم بدونم همه ی ادم هامیمیرند نمیشه استثنا وجود داشته باشه ومن هم از اون استثناها باشم.یه روز نزدیک غروب بود و فضا به حدکافی دلگیر من وبابام خونه تنها بودیم.از بابام پرسیدم همه میمیرند.بابام داشت از تلوزیون اخبار تماشا میکرد وفقط جواب داد اره همه میمیرند.یک لحضه احساس عدم مطلق تمام وجودم رو گرفت انگار همه ی ما ادم هابه یه طناب وصل بودیم وداشتیم باسرعت کم به یک چاه تاریک وطولانی کشیده می شدیم .حسم رو یادم میاد خیلی وحشتناک بود.باگذشت زمان فهمیدم بزرگ ترها از یک وجود فوق بشری یک قدرت مطلق حرف میزنندوگاهی که خیلی عاجز وناتوان میشن باهاش حرف میزنند.نکته ی مبهم این بودکه نمیشد برای این موجود شکلی تجسم کرد.این شدکه بعد از اون هرموقع مامانم باهام دعوا میکرد یاسر دعواباخواهر وبرادر بزرگ ترم زورم بهشون نمیرسید باخداحرف میزدم.اولین بار که این کار رو کردم حس خوبی داشت واسه ی همین ادامه دادم.گاهی فکرمیکنم من خدا رو اون موقع بیشتر باور داشتم اون موقع خدارو یک جور نیروی سرپرست کننده برای خودم میدونستم باور داشتم که اون من رو دربرابر هرچیزی سرپرستی ومحافظت میکنه حتی در برابرتنبیه های پدرومادرم.شیش سالم که شد دیکتم توی مدرسه ضعیف بود معمولا تک میاوردممیدونستم برم خونه کتک روی شاخش پس توی مسیرخونه تا مدرسه دعا میکردم که چشمام رو ببندم ووقتی باز کردم خدا حداقل نمره ی دیکتم رو دورقمی کنه ولی هرچی به خونه نزدیک تر میشدم بیشترناامیدمیشدم اخرش هم کتک روخوردم.پس صفت سرپرستی رو از ویژگی های خدام حذف کردم چون اون نتونست جلوی کتک های مامانم روبگیره.خدا توی زندگی من اولش مهربون پر قدرت وشنوده ای صبور بود ولی بدش فقط مهربون وشنونده ای صبور بود .درک این که اون قدرت مطلق نتونست واسم کاری کنه توی اون سن سخت بود.یه سال بد دباره امتحان دیکتم رو تک گرفتم اون روز قرار بود از طرف مدرسه مارو ببرن علی ابن مهزیاراهوازی اول نخواستم برم ولی بعد من رو به زور بردند رفتم توی حرم به خداگفتم که اگه رفتم خونه و مامانم باهام کاری نداشت من هم فلان هرار تومن میریزم توحرم.‏(‏وناگهان معجزه اتفاق میافتد‏)‏.رفتم خونه مامانم حتی سرم داد نزد.هنوزم باورم نمیشه چطور مامانم اونقدر خونسرد بود .خدا توی بچگی اغوش گرمی بود برای گریه های من خدا توی بچگی معجزه ای بود برای دیکته های تک من خداتوی بچگی مالک قوه ی تخیلی بود به جای تمام اسباب بازی هایی که میخواستم ونداشتم خدا.یاعلی

نوشته شده توسط ریحانه در ساعت 23:38



درباره



سکوت نکن فریاد هم نزن اینجاناگفتنی هاتقدس دارند.گفتنی هارو میشه به هرکسی گفت ولی ناگفته هامحرم راز میخواد.شایدمرهم نداشته باشم ولی هم درد که باشیم.غریبه بودن دیگه اهمیتی نداره. من ریحانم.اره غریبم امابی درد نیسم خدارو چه دیدی شایدهم درد هم باشم.قول نمیدم اتفاق عجیب غریبی برات بیفته اماشاید راه نفست باز بشه.یاعلی


مطالب پیشین

طاقت بىار ومردباش
ای دلم.........
تاحالاعاشق شدین؟
درد و دل(فقط همین
قیصر امین پور
خدانگام کن
این یکی ازنقاشی های من نقاش خوبی نیستم بنابراین اگرکسی نقاشی میکنه خوش حال میشم راهنماییم کنه.لطفا
میدونیداحترام پولی چیه
مبارک،مبارک،مبارک
عجیب«خیلی عجیب»
چندتا ارزوی خط نخورده توی لیست ارزوهات داری؟
کارون اهوازمن




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by zandegiman
This Template By Theme-Designer.Com